انسان در دنياي تضاد ها ، گرفتار مشكلات فردي و جمعي ويا رواني و جسماني بسيار است. كسي را نمي توان يافت كه از مشكلات و معضلات سخن نگويد و يا از آن ننالد. از اين رو ، شناخت و يافتن راهكارهايي براي برونرفت از اين مشكلات ، دغدغه هر انساني است. حتي كساني كه از راهكارهاي موفقيت، سخن مي گويند و طرح ها و پيشنهادهايي را در اين زمينه ارايه مي دهند ، در حقيقت به نوعي سخن از راه هاي برونرفت از مشكلات و دشواري هايي مي كنند كه مانع عمده در سر راه تحقق آرماني است كه از آن به عنوان موفقيت ياد مي كنند.
برخي از مشكلات و دشواري ها به گونه اي است كه انسان حتي با عقل جمعي و مشاوره با ديگراني چون استادان آگاه و كارشناسان نمي تواند راهي براي بيرون آمدن از آن بيابد. مواردي كه به حق مي توان گفت كه انسان در آن حالت از همه كس و همه چيز نوميد مي شود و همه درهاي رهايي را به سوي خود بسته مي بيند. در اين گونه موارد است كه پاي رمالان و دلالان باز مي شود تا با سركيسه كردن مردم راه برونرفت را در اختيار ايشان بگذراند. راه هايي چون فال قهوه و پيش گويي و ورد و جادو و جفر و اسطرلاب از روش هاي كساني است كه وامانده و نوميد از يافتن راهي معقول و معمول براي رهايي از مشكلات خود هستند. برخي نيز در اوج مشكلات به جهت سستي بنيادهاي بيشني و گرايشي دست به خودكشي مي زنند. در حقيقت به جاي حل و فصل مشكلات مي كوشند تا با پاك كردن صورت مساله يعني خويشتن خويش، از رنج مشكلات و گرفتاري ها برهند . اين اوج نوميد و ياس است كه خداوند از آن به قنوط تعبيرمي كند و در قرآن مي فرمايد: اذا مسه الشر فيؤس قنوط( فصلت آيه 49) ؛ هنگامي كه به آنان شر و بدي مي رسد ( و گرفتار مشكلات و ناملايمات زندگي مي گردند پس مايوس و نوميد مي گردند . در جايي ديگر اين افراد و اشخاص را انسان هايي گمراه مي شمارد كه حق و راه درست را نشناخته و بدان سو نمي روند: ومن يقنط من رحمة ربه الا الضالون( حجر آيه 56) ؛ و جز گمراهان كسي از رحمت پروردگارش مايوس و نوميد نمي شود.
نوميدي و بريدن از حق و رحمت واسع و گسترده او به عنوان گناهي كبيره و بزرگ شمرده شده است كه هر مومني به خدا و رستاخيزمي بايست از آن پرهيز كند،( زمر آيه 39) و از اين كه دچار گرفتارهايي و مشكلات و بدي ها مي شود نمي بايست از خدا و رحمت او نوميد شود.( روم آيه 36)
برخي با توجه به تاييد علوم و دانش هايي كه در اصطلاح از آن به علوم غريبه ياد مي كنند مي كوشند با استمداد و ياري از آن مشكلات خود را كه از طرق عادي و معمولي و اسباب ظاهري و طبيعي قابل حل و فصل نيستند ، حل نمايند. در برخي از آيات و حتي روايات از توانمندي هاي برخي از افراد چون هاروت و ماروت ( بقره آيه 102) و جنيان كه داراي قدرت فوق العاده اي بوده اند(نمل آيه 39 و 40 نيز جن آيات 6 و7) سخن رفته است. سحر و جادو در برخي موارد تاييد شده و اين دانش ها به عنوان علومي ياد شده است كه توانمندي هاي خاصي براي انسان فراهم مي آورد . از اين رو هر چند كه برخي از رفتارها و استفاده ها و يا سوء استفاده ها مورد نكوهش و سرزنش قرار گرفته است ولي اصل آن مورد ترديد نيست. از اين رو برخي بر اين باورند كه مي توان با استفاده مشروع از اين علوم و دانش ها به مقصد و مقصود رسيد و مشكلات را از پيش رو برداشت . اما ناگفته نماند كه اين علوم و دانش ها در اختيار هر كسي نيست و افزون بر دور بودن از دسترسي توده مردم ، موجبات سوء استفاده نيز در آن فراوان است. اين راه ها نه تنها در اختيار همگان نيست بلكه دغل كاران در اين عرصه زياد هستند . افزون بر اين كه اين علوم و دانش ها به گونه نيست كه عموم مردم بتوانند از آن بهره گيرند. بنابراين بهترين راهكار آن است كه انسان با استفاده از كوتاه ترين و مناسب ترين و درست ترين و كم هزينه ترين راه كه در اختيار همگان است به مقصد و مقصود دست يابد. اين راه همان چيزي است كه ما از آن به راهكارهاي قرآني براي برونرفت از مشكلات و معضلات دنيايي و اخروي ، مادي و معنوي ياد مي كنيم.
قرآن براي مشكلات و دشواري ها و بدي هايي كه انسان بدان گرفتار مي شود عللي را بيان مي كند. شناخت اين علل مي تواند براي درك و فهم بهتر راهكارهايي كه قرآن براي برونرفت از مشكلات ارايه مي دهد مفيد و سازنده باشد؛ زيرا بدون شناخت علت هاي پيدايي مشكلات نمي توان به راهكارهاي برونرفت دست يافت و يا اگر راهكارهايي ارايه مي شود بدان اعتماد و عمل كرد. به عنوان نمونه كساني كه به سوي رمل و جفر و اعداد كشيده مي شوند ميان مشكلات و راهكارهايي كه اين دسته افراد و اشخاص ارايه مي دهند نوعي رابطه علي و معلولي مي يابند و مي كوشند تا با برطرف كردن ( دفع و يا رفع) آن بتوانند از مشكلات برهند و به موفقيت دست يابند. اين دسته افراد دست كم به رابطه همبستگي ميان مشكلات و مثلا رمل اعتقاد دارند و بر اين باورند كه رمل مي تواند اين دسته از مشكلات را بردارد. ايجاد محبت يا دشمني با ورد و يا دعاي خاص به معناي باور به نوعي همبستگي ميان دو پديده است. اين باور است كه فرد را به سوي دعانويس و يا رمال مي كشاند .
بنابراين براي فهم درست راهكارهاي قرآني براي برونرفت از مشكلات و معضلات ، شناخت عللي كه قرآن براي مشكلات بيان مي كند مي تواند مفيد باشد. از اين رو مي بايست پيش از بيان راهكارهاي قرآني براي برونرفت از مشكلات مختلف و متعدد ، به بيان عللي بپردازيم كه قرآن آن ها را به عنوان علل مشكلات به صورت صريح وبي پرده و يا در قالب مثال و غير مستقيم بيان و مطرح كرده است.
يكي از عللي كه قرآن براي ايجاد مشكلات بيان مي كند طبعيت دنياست. دنيا به عنوان مكان تضاد به گونه اي است كه نمي تواند براي همگان يكسان عمل كند. اگر براي كسي كه خشت مي زند ، آفتاب مفيد و سازنده است براي ديگري كه كشت و زرع دارد باران امري مفيد شناخته مي شود. از اين رو براي فردي بارش باران موفقيت آور و سازنده است ولي براي ديگري مشكل آفرين و مضر شناخته مي شود.
از علل ديگري كه مي توان براي براي مشكلات بيان داشت ، آزموني بودن دنياست. دنيا براي انسان به عنوان مكان تكليف و بروز استعدادها و ظرفيت ها عمل مي كند. انسان تا دچار مشكلات و معضلات نگردد نمي تواند ، ظرفيت هاي و توانمندهاي سرشته در خود را آشكار و آزاد سازد. ظرفيت ها و توانمندي هايي كه قرآن از آن به اسما و جعل اسما مي كند( بقره 32) هر نام و اسمي كه در انسان سرشته و نهاده شده است يك توانمندي و قدرتي است كه مي تواند با آن بر خود و جهان سيطره كند و به عنوان آفريننده و پروردگار عمل نمايد. اين توان از آن رو در انسان سرشته شده است كه انسان خليفه خدا در زمين و هستي است و زمين و دنيا به عنوان قرارگاه موقت او عمل مي كند تا در يك فرآيند به نسبت طولاني خود را آن چنان كه هست بشناسد و نشان دهد.( مستقر و متاع الي حين) از اين رو دنيا را آزمايشگاه انسان سازي دانسته اند كه در ميان تضادها و اختلافات و مشكلات مي تواند ظرفيت هاي خود را آزاد ساخته و به فعليت رساند. مشكلات و دشواري ها يي كه پيش روي بشرقرار مي گيرد ، موجب مي شود تا انسان براي رهايي از آن به تفكر و ابتكار و ابداع و اختراع دست زند و مشكلات را به خرد و عقل و ايمان خود به موفقيت تبديل و تغيير نمايد. به همين علت گفته اند كه نياز و احتياج مادر اختراع و ابتكاراست. نياز در حقيقت چهره ديگري از مشكلات است كه انسان با آن رو به روست. وقتي مشكلي ايجاد مي شود نيازي پديد مي آيد و انسان براي رفع اين نياز و مشكل مي كوشد تا راهكاريي را بيابد و اين هنگام است كه خلاقيت و تخيل دست به دست هم مي دهند و راهي براي نياز و مشكل پيدا مي كنند .
از علل ديگري كه قرآن آن را به عنوان علل مشكلات بيان مي كند ، نوع رفتار انسان با خود و طبيعت است. برخي از گرفتارهايي انساني برآيند و نتيجه اعمال و رفتاري است كه انسان نسبت شخصيت خود و يا نسبت به ديگران ويا جامعه و يا زمين انجام مي دهد. قرآن در اين باره مي فرمايد: ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس( روم آيه 41) ؛ فساد و مشكلات درخشكي و دريا به جهت دستاوردهاي مردم پديدار شد. به اين معنا كه برخي از دستاوردهاي بشر و مردم چيزي جز فساد در محيط زيست نيست. اين گونه دستاوردهاي زيانبار انساني است كه محيط زيست را به فساد و تباهي مي كشاند و در نتيجه آن براي آدمي مشكلاتي پديدار مي گردد. در آيه ديگري نيز مشكلات فردي را كه ازآن به سئيات و بدي ها تعبير مي كنيم ، به اعمال انساني و دستاوردي از آن به شمار آورده مي فرمايد: و ان تصبهم سيئه بما تقدمت ايديهم اذا هم يقنطون(روم آيه 36) و هرگاه بدي به جهت آن چه دست هايشان پيش فرستاده بدان ها مي رسد در اين هنگام نوميد و مايوس مي شوند.
اين گونه مشكلات و بدي هايي كه به انسان به جهت اعمال و رفتارنادرست فردي و يا جمعي به خود و يا جامعه و حتي محيط زيست مي رسد ، بدي هايي هستند كه مي بايست انسان خود را سرزنش كند ولي با اين همه نوميد نگردد؛ زيرا خداوند حتي براي اين گونه مشكلات كه بازتاب عمل خودمان مي باشد ، راهكارهاي برونرفتي را ارايه داده است.
قرآن براي برونرفت از همه مشكلات حتي آن هايي كه بيرون از اراده و اختيار ماست و در حقيقت مي توان آن را مشكلات طبيعي دنيا دانست راهكارهايي را ارايه داده است. اين راهكارها ، افزون بر راهكارهايي است كه قرآن به عنوان راهكارهاي عادي و معمولي و از طريق بهره گيري از ابزار و اسباب دنيوي ارايه مي دهد. به اين معنا كه انسان براي رهايي از مشكلات مي تواند از سازوكارهايي استفاده كند كه وي را از مشكلات رهايي مي بخشد. اين راه ها را مي توان در حوزه هاي مختلف و با بهره گيري از پيامبرباطني يعني خرد وعقل و ديگر اسباب به دست آورد. چنان كه گفته شده است كه براي هر دردي مادي درماني است. استفاده از دارو و پزشك و مانند آن در درمان بيماري ها از راه هايي است كه خرد بشري به آن مي رسد. در برخي از روايات معتبر اسلامي آمده است كه : ان الله يابي ان تجري الامور الا باسبابها؛ اين كه خداوند پرهيز دارد كه امور دنيا به جز از راه سبب ها جريان پيدا كند. به اين معنا كه براي هر مساله اي راه و سببي ماده و تكويني و طبيعي قرار داده است. اما سخن اين است كه وقتي انسان در از اين اسباب به هر دليلي بهره نتواند بگيرد و يا به سختي و دشواري از آن ها استفاده كند و يا در مقام نوميدي از اسباب قرار گيرد چه راه كاريي را قرآن براي اين مرحله و مرتبه قرار داده است؟ آيا اصولا سازوكاري براي اين مرتبه و مرحله است؟ اگر راهكاري وجود دارد آن چيست؟ آيا رمل و جفر و پناه بردن به سحر و جادو و ديگري شيوه و علوم كه در اصطلاح به آن علوم غريبه گفته اند امري درست است. اگر اين راه كار نادرست و يا براي عموم قابل دسترسي نباشد آيا اسلام و قرآن راهكاري عام و كلي و براي همگان قرار داده است ؟ آن راهكار پيشنهادي و سازوكاري قرآني براي برونرفت از چنين مشكلاتي و همه مشكلات چيست؟ در اين نوشتار كوشش مي شود تا روش و يا روش هاي برونرفتي كه قرآن بدان اشاره كرده را و بسيار بر آن تاكيد داشته و در آيات بسياري بدان پرداخته و به عنوان اصل كلي به انسان تعليم داده است، شناسايي و بيان شود.
نخست: استغفار : يكي از مهم ترين راهكارهاي قرآني براي برونرفت از مشكلات استغفار است. استغفار به معناي درخواست پوشش و گذشت و آمرزش است . ( مفردات راغب ) به اين معنا كه انسان از خدا مي خواهد كه وي را ببخشد و درحق وي گذشت نمايد و او را به رحمت خود پوشش دهد. اين واژه در اصطلاح قرآني به معناي درخواست زباني يا عملي آمرزش و پوشش گناه از خداوند به هدف مصونيت از آثار بدگناه و عذاب است. ( كشف الاسرار ج 2 ص 46 و نيز التحرير و التنوير ج 4 ص 92) . استغفار با توبه اين تفاوت را دارد كه استغفار آمرزش خواهي از گناهان براي پيراستن روح است و توبه اقدام براي آراستن روح به صفات پسنديده اي چون توحيد مي باشد.( الميزان ج 10 ص 140 ) و يا استغفار درخواست آمرزش از گناهان پيشين و توبه پشيماني و بازگشت به خدا درباره گناهاني است كه امكان دارد در مقام عمل انجام دهد.( تفسير كبير فخر رازي ج 17 ص 181) ايات بسياري درقرآن به مساله استغفار پرداخته است وارزش و جايگاه و اهميت آن را نشان داده است. ( 68 بار) در آياتي از قرآن به پيامبر با آن كه اهل عصمت و طهارت است مي فرمايد كه به سوي خداوندت استغفار كن. ( ) در آياتي نيز به مومنان دستور مي دهد كه استغفار كنند () و يا اين كه اهل استغفار در سحرگاهان باشند. () پس از بيان اهميت و ارزش استغفار به بيان اين راهكاربراي برونرفت از مشكلات و معضلات فردي و جمعي اشاره كرده و مي فرمايد: دو عامل اصلي و كلي است كه حتي عذاب هايي طبيعي و غير طبيعي چون سيل و زلزله و جنگ و عذاب استيصالي و از ميان بركن را از انسان دور مي سازد. يكي وجود پيامبر (ص) است و ديگري استغفار مي باشد.(انفال آيه 33) حضرت اميرمومنان (ع) مي فرمايد: در روي زمين دو وسيله و ابزارامنيت از عذاب الهي وجود داشت: يكي از آن دو وجود پيامبر(ص) بود كه با رحلت آن حضرت برداشته شد و انسان ها از آن محروم شدند ولي ديگري كه استغفار است همواره براي همگان تا قيامت وجود دارد . پس بدان تمسك جوييد و چنگ زنيد و آن گاه آيه 33 سوره انفال را خواند.( نهج البلاغه حكمت 88) استغفار تا آن اندازه مهم و ارزشمند نشان داده شده است كه حتي عذاب يعني كيفر اعمالي كه در دنيا انسان به جهت تكوين و يا تشريعي بدان مبتلا و گرفتار مي گردد ، از وي و يا جامعه بر داشته مي شود. انسان با استغفار مي تواند از اين دسته عذاب هاي دنيوي و اخروي كه به جهت بازتاب و واكنش طبيعي اعمال گريبان گير او مي شود رهايي يابد. از مهم ترين آثار استغفار كه در آيات قرآن بدان اشاره شده مي توان به پيشگيري از عذاب الهي ( انفال آيه 33) ، آمرزش گناهان( نوح آيه 10) افزايش روزي ( نوح آيه 11) ، ازدياد فرزندان( نوح آيه 12) رفاه و عمر طولاني ( هود آيه 3) نام برد. قرآن بيان مي دارد كه بهترين زمان استغفار سحرگاهان است (ذاريات آيه 18 و نيز آل عمران آيه 17 و نيز يوسف ايه 98 ) زيرا حالات و موقعيت هاي مختلف زماني و مكاني نقش اقتداري( مزمل آيه 6) و ويژه اي برخوردار است چنان كه درباره ليله القدر گفته شده است و (قدر آيه 1) و در مقاله اي بدان پرداخته شده است . شمارآن چنان كه در قرآن آمده است مي بايست كثير باشد تا اسم مستغفر در سحرگاهان بر او صدق كند و از مصاديق آن گردد. (ذاريات آيه 18) كثير در آيات قرآن به معناي بيش از هفتاد آمده است . در تفسيري از علي بن محمد الهادي (ع) درباره معناي كثير آمده است كه قرآن به پيامبر (ص) فرموده است كه خداوند تو را در «مواطن كثير» (توبه آيه 25) ياري داده است و آن حضرت بيان مي دارد كه شمار غزوات و سراياي آن حضرت بيش از هفتاد تا هشتاد بوده است؛ بنابراين «كثير» به معناي بيش از هفتاد است. از اين رو كسي كه مي خواهد استغفار نمايد، مي بايست در سحرگاهان و بيش از هفتاد بار به طور استمراري استغفار كند تا مصداق اهل استغفار شود. اما پيش از اين كه به اين روايات تفسير تمسك شود ، قرآن خود به صراحت به عدد هفتاد اشاره كرده است: استغفر لهم او لاتستغفر لهم ان تستغفرلهم سبعين مره فلن يغفرالله لهم ( توبه آيه 80) چه برايشان آمرزش بخواهي و يا نخواهي يكسان است حتي اگر برايشان 70 بار آمرزش بخواهي خدا آنان را نمي آمرزد. در اين آيه به صراحت از عدد 70 ياد شده است كه مي رساند 70 عدد مطلوبي است كه مومن مي تواند با آن خود را در شمار مستغفران قرار دهد و از گناهان و مشكلات دنيوي و اخروي و نيز مادي و معنوي برهاند.
دوم: توبه : ديگر راهكار قرآن براي برونرفت از مشكلات دنيوي ، توبه است. حضرت آدم پس از گرفتاري به دست ابليس به درگاه خداوند توبه كرد و با بيان توبه خود را از بسياري از بازتاب و پيامدهاي عمل برهاند.(بقره آيه 37) حضرت يونس (ع) پس از گرفتاري در شكم ماهي كه خداوند از آن به ظلمات تعبير مي كند با بيان توبه و اقرار به گناهان( البته مي تواند اقرار به گناه در پيشگاه الهي به عنوان يك راهكار جداگانه مطرح گردد، چنان كه حضرت موسي (ع) و برخي ديگري از پيامبران با اين روش از مشكلات و پيامدهاي طبيعي رفتار و اعمال خود رهايي يافتند) در پيشگاه الهي توانست از پيامدهاي رفتار خود برهد كه در ميان مردم از آن جمله به ذكر يونسي ياد مي شود. قرآن اين ذكر را اين چنين بيان مي دارد: لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين ؛ جز الله خدايي نيست ، پاك و منزه هستي، و من از ستمكارانم. (انبياء آيه 88) قرآن از مشكلي كه يونس بدان گرفتار شده بود ، به ظلمات ياد مي كند كه نشان دهنده شدت و تعدد مشكلي بود كه آن حضرت به جهت اعمال و رفتار خود بدان گرفتار شده بود.
سوم: توسل و شفاعت: گاه از اين راهكار به وسيله نيز ياد مي شود.( وابتغوا اليه الوسيله ؛ مائده آيه 35 و نيز اسراء آيه 57) وسيله و يا عروه الوثقي(بقره آيه 256 و نيز لقمان آيه 22) و يا كلمات(بقره آيه 37) هر چيزي است كه انسان با قرار دادن آن به عنوان واسطه مي كوشد تا از مشكلاتي كه بدان گرفتار آمده است رهايي يابد. انساني كه خود از جايگاهي برخوردار نيست و نمي تواند به طور مستقيم اقدام كند به كمك افراد و اشخاصي كه در نزد خداوند از وجاهت و مقام خاصي برخوردارمي باشند كمك و ياري مي جويد تا آنان واسطه شوند و به كمك كنند تا بتواند از مشكلاتي كه به جهت رفتار و يا اعمال و يا حتي به طور طبيعي به عنوان آزمون و يا طبيعت تضادي دنيا بدان گرفتا ر آمده است رهايي يابد. اين افراد مي توانند شهيدان و افراد صديق و صالحان و پيامبران باشند ؛ يعني كساني كه خداوند به آنان نعمت خاص بخشيده است و جزو منعمان درگاه ايزدي هستند(نساء آيه 69) كساني كه ما هر روز در نماز و نيايش خويش از خدا مي خواهيم ما را در راه آناني قرار دهد كه در راه مستقيم و صراط الهي هستند. اين افراد كساني هستند كه مي توانند به عنوان شفيعان عمل كنند و ما را از مشكلات برهانند. كساني كه در نماز شب از آنان به عنوان شيفع ياد مي شوند تا پس از استغفار و توبه دست ما را گرفته و دستگير ما باشند( عروة الوثقي ) . در قرآن همه اينان به عنوان شفعيان مطرح شده اند. ولي با اين همه مي توان گفت كه در اين ميان آناني كه پيامبران و اين شفيعان در هنگام گرفتاري و مشكلات به دامن ايشان چنگ مي زدند از جايگاه و مقام برتري برخوردارند كه مي بايست به عنوان شفيعان بدان ها رجوع كرده و از آنان ياري و كمك خواست. اينان كلمات نوري هستند كه بسياري از مقربان درگاه ايزدي به آنان توسل جسته و شفاعت ايشان را خواستار شدند. اگر ما توبه را به عنوان اصلي جداگانه فرض كرديم و يا استغفار را به عنوان اصلي ديگر و مستقل بيان كرديم مي توانيم بگوييم كه از نظر جايگاه به مقام شفاعت ايشان نمي رسد؛ زيرا كسي كه به مقام ايشان باور داشته باشد مانند كسي است كه تمام را در اختيار دارد . به سخني ديگر چون كه صد آمد نود هم پيش ماست. كسي كه قايل به مقام و جايگاه اين انوار و كلمات ربوبي و الهي باشد مي داند كه با چه كسي سخن مي گويد و از چه كسي كمك و ياري مي جويد . در شفاعت هم توبه نهفته است و هم استغفار و از اين رو گفته اند كه صلوات بر محمد و آل محمد(ص) در حكم استغفار و توبه و شفاعت است ؛ و گفته اند كه صلوات از فرشتگان استغفار است و از سوي خدا بخشش و آمرزش است و اين همه دراين آيه آمده است كه: ان الله و ملائكته يصلون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما(احزاب آيه 56) ؛ خداوند و فرشتگان بر پيامبر صلوات و درود مي فرستند . اي كساني كه ايمان آورده ايد شما بر او درود بفرستيد و بر او به سلامي تسليم باشيد. بنابراين بهترين راهكارقرآني براي برونرفت از مشكلات توسل و تمسك به پيامبر و خاندان طاهر و پاكش است كه خداوند آنان را مطهر گردانيده است و جايگاه ويژه اي بخشيده است(احزاب آيه 33) و شفاعت ايشان را راهي براي بسيار بلكه همه مشكلات دانسته است. از اين رو حضرت آدم زماني توبه كرد و توبه اش پذيرفته شد كه توانست به آن كلمات تمسك جويد . كلماتي كه از خداوند تلقي كرده است.(بقره آيه 37) اين كلمات تنها استغفار و توبه نبود، بلكه كلمات نوري و وجودي بوده است. اين كه اين كلمات وجودي بودند نه لفظ و كلمات معمولي از آن جا دانسته مي شود كه ضمير « هم » كه نشان جمع مذكر است بدان ارجاع داده شده است. در قرآن كلمه به معناي امور وجودي به كار رفته است . از اين رو از عيسي بن مريم (ع) به كلمه تعبير شده است (نساء آيه 171) و يا از موجودات دنيا به كلمات ياد شده است كه با جوهر شدن دريا هاي نمي توان همه آن كلمات وجودي را نگاشت و آمار و احصا كرد(كهف آيه 109 و نيز لقمان آيه 27)
چهارم: تقوا: در نگره قرآني به عنوان يك راهكار نه براي رفع بلكه دفع مشكلات اشاره شده است. به اين معنا كه برخي از راهكارها و سازوكارهايي كه بدان اشاره شده مي تواند در زماني به كار رود كه انسان دچار مشكلات شده و راه حلي براي برون از آن نيافته است و همه اسباب و عوامل و علل طبيعي ناركارآمدي خود را نشان داده است، در آن زمان مي توان با بهره گيري از يكي از آن ها از دام آن مشكلات رها شد؛ ولي برخي از اين راهكارها افزون بر آن مي توانند موجب شوند تا مشكلاتي از اين دست پديد نيايند. يعني افزون بر رفع بلايي كه واقد شده است مي تواند بلا و يا بلايايي را دفع كرده و نگذارد صورت واقعيت و تحقق به خود گيرد. قرآن تقوا را به عنوان راهكاري براي هردو جنبه بيان مي كند. در آيه : ان تتقواالله يجعل لكم فرقانا(انفال آيه 29) بيان مي كند كه چه سان مي توان از بلايي واقعي رهيد ( و نيز زمر آيه 61 و نيز فصلت آيه 18) و گناهان انجام شده بخشيده و پوشش داده مي شود( مائده آيه 65 و نيز طلاق آيه 5) و در آيه ديگري بيان مي كند كه چه سان با تقوا مي توان از پديد آمدن بلايي جلوگيري به عمل آورد و از بيماري هاي روحي ورواني نجات يافت( اعراف آيه 35)؛ يا براي مشكلاتي كه راه چاره اي نمي يابد براي آن راهكاري قرار مي دهد تا از بن بست رهايي يابد ( طلاق آيه 2) و كارهايي كه سخت و دشوار است و به سادگي به سامان نمي آيد به سادگي و آساني حل نمايد.( طلاق آيه 4 و نيز ليل آيه 5) قرآن يكي از روش هاي كسب نعمت هاي الهي و وفور آن را بهره گيري از عامل تقوا بر مي شمارد و مي فرمايد: ولو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض...( اعراف آيه 96)؛ اگر اهل آبادي ها ايمان آورند و پرهيزگاري و تقوا پيشه كنند ما بركات آسمان و زمين را بر ايشان مي گشوديم. چنان كه تقوا عاملي براي رهايي از مكر و كيد دشمنان آدمي است به گونه اي كه مكر و فريب ايشان هيچ كارگر نيافتد.( آل عمران آيه 120) چنان كه با تقوا مي توان از شر جنون و ديوانگي و افسردگي هايي كه عامل آن انساني و يا غير انساني است رهايي يابد و نجات پيدا كند(اعراف آيه 201) و تلاش زباني و بيمار دلان بي اثر خواهد شد.( احزاب آيه 32)
آن چه بيان شد مهم ترين راهكارهاي قرآني براي برونرفت از مشكلاتي است كه به طرق عادي و اسباب معمولي نمي توان از آن ها رهايي يافت.